فاطمه فاضل زاده؛ مجید ملایوسفی؛ محمدجواد شمس؛ علی رضا کاکاوند
چکیده
وندورزن، رواندرمانگر وجودی با بررسی مؤلفههای متعدد درمانِ وجودی، خودتأملی و خویشتنیابی را مؤلفه اصلی این نگرش دانسته، معتقد است انسان با وجودی متفاوت با سایر موجودات و هویتی سیال و پویا، خود وجود و هویت خویشتن را تعیین میکند و... ملاصدرا نیز با توجه به هویت سیّال و پویای انسان معتقد است که وجود انسان محدود و منحصر به این عالم ...
بیشتر
وندورزن، رواندرمانگر وجودی با بررسی مؤلفههای متعدد درمانِ وجودی، خودتأملی و خویشتنیابی را مؤلفه اصلی این نگرش دانسته، معتقد است انسان با وجودی متفاوت با سایر موجودات و هویتی سیال و پویا، خود وجود و هویت خویشتن را تعیین میکند و... ملاصدرا نیز با توجه به هویت سیّال و پویای انسان معتقد است که وجود انسان محدود و منحصر به این عالم نیست، خود عوالم و نشئات وجودی متعددی دارد و در هر عالم، نشئهای متناسب با آن مییابد. انسان با اراده و اختیار خود، جایگاه خویش را در نظام هستی تعیین میکند و میتواند با ارتقاء وجودش تا مرتبه وجود عقلی، عالمی عقلی مشابه عالم عینی گردد. هر دو متفکر در برخورداری انسان از وجودی سیال و پویا و خودی «خودتعیینگر» اتفاق نظر دارند. چنانکه از جایگاه مؤلفه خویشتنیابیدر درمان وجودی و نگرش صدرا درباره این مؤلفه برمیآید؛ دیدگاه صدرا درباره خویشتنیابی میتواند مبنای درمان وجودی در فرهنگ ایرانی-اسلامی باشد.
حسین اسفندیار؛ علی فلاح رفیع
چکیده
تفکر متافیزیکی-مفهومی تفکری است که از موجود بماهو موجود سخن میگوید و با کاوش های مفهومی سعی در جستجوی حقیقت دارد. این تفکر نسبت به جلوه های مختلف حقیقت وجود، گشایش ندارد و همواره می کوشد از طریق مقولات مفهومی پیشین، تصویری از جهان ارائه دهد. همین نوع تفکر، نزد متافیزیسینها تفکر اصیلِ انسان دانسته میشود. اما نمیتوان "تفکر" ...
بیشتر
تفکر متافیزیکی-مفهومی تفکری است که از موجود بماهو موجود سخن میگوید و با کاوش های مفهومی سعی در جستجوی حقیقت دارد. این تفکر نسبت به جلوه های مختلف حقیقت وجود، گشایش ندارد و همواره می کوشد از طریق مقولات مفهومی پیشین، تصویری از جهان ارائه دهد. همین نوع تفکر، نزد متافیزیسینها تفکر اصیلِ انسان دانسته میشود. اما نمیتوان "تفکر" را منحصر به آن کرد؛ بلکه میتوان از تفکری وجودی سخن گفت که ماهیت متافیزیکی-مفهومی ندارد و بهجای موجود، پروای "حقیقت وجود" را دارد و از آن پرسش می کند. این تفکر که تفکر وجودی خوانده میشود در فضای سنت فکری-عرفانی اسلامی قابل طرح است. از اینرو مسئله اصلی این مقاله «بررسی امکانات آموزههای ابن عربی در بسط نوعی تفکر وجودی-نامتافیزیکی است. ما به روش، کتابخانهای-تحلیلی و با بهکارگیری متد اصل موضوعی سعی در ارائه تحلیلی نو از تفکر وجودی براساس مبانی عرفانی ابن عربی داریم. از اینرو با بررسی آموزههای وی از قبیل: محوریت حقیقت وجود در عرفان؛ تمایز وجود و موجود؛ کشف المحجوب؛ تجلی؛ آیینهگی موجودات نسبت به وجود؛ گشودگی و معرفت حضوری به وجود؛ ظرفیت اندیشه وی برای بسط نوعی تفکر وجودی روشن میگردد که از طریق مواجهه و انسی حضوری(پیشامفهومی) با وجود و روشی غیر از تعقل مألوف متافیزیکی، مدعی فهم هستی است. براین اساس «تفکر وجودی» با محوریت حقیقت وجود و از گشودگی به آن آغاز میگردد، در ادامه با التفات و تذکر به فقر وجودی و وقوف بر آن، انسان حیثیت آیویت و نسبت بیواسطه خود به وجود را درمییابد، و با کشف حجابها از تجلیات وجود، به تجلی و ظهور حقیقت وجود در عرصه نفس انسانی سیر میکند. در این هنگامه از جزو به کل و از ظاهر به باطن عبور کرده و در امر مقید، مطلق را میبیند. براین اساس تفکر به مثابه کشف المحجوب و تأویل رخ مینماید و نوید اندیشه، انسان و عالم دیگری را میدهد.
محمدحسن مهدی پور؛ رحیم دهقان
چکیده
قرآن در خلقت و جعل اولیه انسان، سه نوع ادراک (قلبی، سمعی، بصری) بیان می کند اما در مرحله فعل و انفعالات ادراکی ثانویه انسانی، قرآن فاعلیت استقلالی ادراکی و فاعلیت واسطه ای ادراکی را مطرح می کند. در این نظام ادراکی، قلب انسان به عنوان فاعل استقلالی ادراکی انسان تعریف شده و سایر قوای ادراکی انسان من جمله ادراکات سمعی، بصری، تعقلی، تفقهی ...
بیشتر
قرآن در خلقت و جعل اولیه انسان، سه نوع ادراک (قلبی، سمعی، بصری) بیان می کند اما در مرحله فعل و انفعالات ادراکی ثانویه انسانی، قرآن فاعلیت استقلالی ادراکی و فاعلیت واسطه ای ادراکی را مطرح می کند. در این نظام ادراکی، قلب انسان به عنوان فاعل استقلالی ادراکی انسان تعریف شده و سایر قوای ادراکی انسان من جمله ادراکات سمعی، بصری، تعقلی، تفقهی و تدبری انسان، تحت حاکمیت و فاعلیت بالتسخیر ادراکی قلب قرار می گیرد. در نظام ادراکی انسان در قرآن، سایر ادراکات مصطلح در علم النفس فلسفی من جمله ادراکات قوای لامسه، چشایی، خیالی، وهمی، ذاکره، حافظه و فاکره به قلب انسان به صورت مستقیم نسبت داده نشده است اما استنباط غیر مستقیم از مدلول و مفهوم آیات بر اساس تعیین مصداق در موضوعات عام ادراکی تعریف شده در قرآن، قابل عمومیت بخشی در قلمرو ادراکات قلب می باشد. در این مقاله تمام آیات قلب مورد بررسی قرار گرفته و روش استنتاج مساله بر اساس تفسیر موضوعی آیه به آیه صورت گرفته است. از مهم ترین نتایج این مساله در نظام ادراکی قلب در قرآن، تاثیرگذاری مستقیم و فراگیر نوع گرایشات ایمانی و کفری قلب بر فعالیت های ادرکات قلب می باشد که در صورت اتصاف قلب به صفاتی از قبیل طبع و ختم و کنان، بخشی وسیعی از ادراکات قلب انسان مسدود و غیر فعال می شود.